بررسی سفال اواخر عصر آهن در منطقهی شمالغرب ایران با تکیه بر گونهی سفالیِ موسوم به "سبک مثلثی" | ||
پژوهش های باستان شناسی ایران | ||
دوره 11، شماره 29، شهریور 1400، صفحه 59-80 اصل مقاله (2.11 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22084/nbsh.2019.19660.1982 | ||
نویسندگان | ||
عباس رزم پوش1؛ کریم حاجی زاده باستانی* 2؛ رضا رضالو3؛ بهروز افخمی4 | ||
1دانشجوی دکتری، گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران. | ||
2دانشیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران | ||
3استاد گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران. | ||
4دانشیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران. | ||
چکیده | ||
مسألۀ «سفال مثلثی» اواخر عصر آهن و تاریخگذاری آن با وجود تجدیدنظرهای متعدد، هنوز هم با ابهامات و تناقضاتی همراه است که موجب ناهمخوانی در گاهنگاری محوطههای دورۀ مذکور در منطقۀ شمالغرب ایران شده است. در این نوشتار با هدف از بینبردن ناهمخوانیهای موجود، اقدام به بازبینی همهجانبۀ مسألۀ سفال مثلثی شده و این پرسش مطرح است؛ در منطقۀ شمالغرب ایران کدامیک از گونههای سفالی مرتبط با سبک سفال مثلثی اواخر عصر آهن رواج داشته و هر یک از این گونهها قابل انتساب به چه مقطعی از تاریخ منطقه است؟ برای این کار ابتدا تاریخچۀ کوتاهی از چگونگی شکلگیری نظرات مرتبط، ارائه شده و سپس بافت باستانشناختی سفال مثلثی در محوطۀ حسنلو مورد بازبینی قرار گرفته است. در ادامه بهصورت مستقل و بدون توجه به بافتهای لایهنگاشتی یافتههای سفالی، یک گونهشناسی تطبیقی و گاهنگاری جدید از سفالهای مثلثی ارائه شده است. نهایتاً طبقهبندیِ حاصل از دو بخشِ قبل که مربوط به شمالغرب ایران است برای تطبیق با یافتههای همزمانِ خود در نواحی جنوبیتر در ایرانِ غربی استفاده شده و بهنتایجی در رابطه با سبکهای سفال مثلثی و دورههای رواج این نوع سفال منجر شده است. در نتیجۀ این پژوهش، سبکهای سفالیِ موردبحث بهشکل جدیدی تفکیک شده و گونۀ سفالی «مثلثی-دالبری کلاسیک» که پیشتر با گونۀ مثلثیِ کلاسیک در ظروف کلاسیک و همچنین با سفالهای منقوش دالبُری درهم آمیخته و موجب سردرگمی شده بود، معرفی شده است؛ بدینترتیب درک ما از دورههای استقراری حاوی این سفالها نسبت به قبل واضحتر خواهد شد و تمایز مواد فرهنگی دورههای متفاوت آن قابل فهم شده و در نتیجه میتوان توالی استقراری محوطههای حاوی این سفالها، بهویژه در منطقۀ شمالغربی ایران را بهصورت دقیقتر بهدست آورد. بهعنوان مثال، میتوان گفت یافتههای لایۀ فرسایشی و غیراستقراریِ 3الف در محوطۀ حسنلو نشانههایی از تمام دورۀ تاریخیِ پس از اورارتو تا دورۀ سلوکی را در خود دارد. همچنین در محوطۀ زیویه در اواخر عصر آهن، علاوهبر مواد فرهنگی اصلی دورۀ مانّا نشانههای اندکی از سفالهای دورۀ بعد را میتوان مشاهده کرد؛ هرچند که وجود این سفالها لزوماً نمیتواند به معنی وجود استقرارهای گستردۀ همزمان با آنها در محوطه باشد. | ||
کلیدواژهها | ||
سفال مثلثی؛ سفال منقوش اواخر عصر آهن؛ شمال غرب ایران؛ حسنلو؛ زیویه | ||
مراجع | ||
- براون، استوارت، 1986، «ماد در عصر هخامنشی: عصر آهن جدید در مناطق مرکزی غرب ایران». ترجمۀ محمد فیضخواه و صمد علیون، در: باستانشناسی آذربایجان، ۱۳۸۸، چاپ اول، تبریز: نشر اختر، صص: 56-240. - بوشارلا، رمی؛ و هرینک، ارنی، 1991، «سفالهای ایران: دورۀ هخامنشی»، ترجمۀ محمد فیضخواه و صمد علیون، در: باستانشناسی آذربایجان، ۱۳۸۸، چاپ اول، تبریز: نشر اختر، صص: 64-258. - یغمایی، احسان (اسماعیل)، 1396، «یادداشتی بر نخستین فصل کاوشهای باستانشناختی قلایچی بوکان». در: مجموعه مقالات بررسی باستانشناختی محوطۀ مانایی قلایچی بوکان، بهکوشش: یوسف حسنزاده و حکمتالله ملاصالحی، چاپ اول، تهران: پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری-موزه ملی ایران، صص: 69-55. - سوئینی، استوارت، 1975، «بررسی شمالغرب ایران، سال 1971». ترجمۀ محمد فیضخواه و صمد علیون، در: باستانشناسی آذربایجان، ۱۳۸۸، چاپ اول، تبریز: نشر اختر، صص: 68-40. - علیبیگی، سجاد، 1392، «یادداشتی دربارۀ سفال ظریف منقوش دورۀ سلوکی/ اوایل اشکانی محوطۀ موسوم به معبد لائودیسه در نهاوند». همایش یک روزه باستان شناسی نهاوند، تهران: سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، صص: 226-211. - کامبخشفرد، سیفالله، 1386، سفال و سفالگری در ایران از ابتدای نوسنگی تا دوران معاصر. تهران؛ انتشارات ققنوس. - لوین، د. لوییس، 1382، «عصر آهن». در: باستانشناسی غرب ایران، زیرنظر: فرانک هول، ترجمۀ زهرا باستی، چاپ دوم، تهران: انتشارات سمت. - ماسکارلا، اسکار وایت، 1978، «هنر و باستانشناسی ایران». ترجمۀ محمد فیضخواه و صمد علیون، در: باستانشناسی آذربایجان، ۱۳۸۸، چاپ اول، تبریز: نشر اختر، صص: 38-132. - معتمدی، نصرتالله، 1376، «زیویه، کاوشهای سال ۱۳۷۴، معماری و شرح سفال». گزارشهای باستانشناسی (1)، شمارۀ ۱۶، صص: 170-143. - ملازاده، کاظم، 1383، «باستان شناسی و جغرافیای تاریخی مانّا». رسالۀ دکتری رشتۀ باستانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران (منتشرنشده).
- Anastasio, S., 2010, Atlas of the Assyrian pottery of the Iron Age. Brepols. - Amelirad, S.; Mohajerynezhad, A. & Javidkhah, M., 2017, “A Report on the Excavation at the Mala Mcha Graveyard, Kurdistan, Iran”. Iran,, No. 55(2), Pp: 171-207. - Blaylock, S. R., 1999, “Iron Age Pottery from Tille Höyük, South-Eastern Turkey”. A. Hausleiter & A. Reiche, Pp: 263-286. - Boehmer, R., 1967, “Forschungen an Zendan-i-Suleiman in Persisch-Azerbaidschen 1958–1964”. AA (1967), Pp: 573–585. - Boehmer, R. M., 1988, “Ritzverzierte Keramik aus dem Mannäischen (?) Bereich”. Archaeologische Mitteilungen aus Iran, No. 19, Pp: 95-115. - Curtis, J., 1989, Excavations at Qasrij Cliffand Khirbet Qasrij. London. - Coşkun, G., 2011, “Achaemenid Bowls from Seyitömer Höyük”. Olba Journal, No. 19, Pp: 57-79. - Danti, M. D., 2013a, “The late Bronze and early Iron age in northwestern Iran”. In: The Oxford Handbook of Ancient Iran. - Danti, M. D., 2013b, Hasanlu V: The Late Bronze and Iron I periods. Philadelphia: University of Pennsylvania Museum of Archaeology and Anthropology. - Dyson, R. H. Jr., 1959, “Digging in Iran: Hasanlu, 1958”. Expedition, No. 1/3, Pp: 4–17. - Dyson, R. H. Jr., 1965, “Problems of Protohistoric Iran as Seen from Hasanlu”. Journal of Near Eastern Study, Vol. 24, Pp: 193-217. - Dyson, R. H. Jr., 1989a, “Rediscovering Hasanlu”. Expedition, No. 31/2–3, Pp: 3–11. - Dyson, R. H. Jr., 1999a, “The Achaemenid Painted Pottery of Hasanlu IIIA”. Anatolian studies, No. 49, Pp: 101-110. - Dyson, R. H. Jr., 1999b, “Triangle-festoon ware reconsidered”. Iranica antiqua, No. 34(1), Pp: 115-144. - Ghirshman, R., 1954, Village Perse-Achemenide. Memoires de la Mission Archeologique en Iran. Vol. XXXVI. Paris, Presses Universitaires de France. - Goff, C., 1968, “Lūristān in the First Half of the First Millennium bc: A preliminary report on the first season's excavations at Bābā Jān, and associated surveys in the Eastern Pīsh-i-Kūh”. Iran, No. 6(1), Pp: 105-134. - Goff, C., 1970, “Excavations at BābāJān: Third Preliminary Report”. Iran, No. 8(1), Pp: 141-156. - Goff, G., 1978, “Excavations at Baba Jan: The Pottery and Metal from Levels III and II”. Iran, No. 16(1), Pp: 29-65. - Gopnik, H., 2000, The Ceramics of Godin II, Ceramic Variability in the Archaeological Record (Doctoral dissertation, National Library of Canada). - Gopnik, H., 2003, “The Ceramics from Godin II from the Late 7th to Early 5th Centuries BC”. In: G.B. Lanfranchi, M. Roaf & R. Rollinger (Eds.), Continuity of Empire(?): Assyria, Media, Persia, Padova: Pp: 249-268. - Haerinck, E., 1978, “Painted Pottery of the Ardabil Style in Azerbaidjan (Iran)”. Iranica Antiqua, No. 13, P: 75. - Kroll, S., 1975, “Eine Schüssel der Triangle Ware aus Azarbaidschan”.Archaeologische Mitteilungen aus Iran N. F. 8, Pp: 71–74. - Kroll, S., 1976, “Keramik Urartäischer Festungen in Iran. Ein Beitrag zur Expansion Urartus in Iranisch-Azarbaidjan”. Archäologische Mitteilungen aus Iran, Ergänzungsband 2, Berlin. - Kroll, S., 2000 “Nordwest-Iran in Achaimenidischer Zeit: Zur Verbreitung der Classic Triangle Ware”. Archäologische Mitteilungen aus Iran und Turan, No. 32, Pp: 131-137. - Kroll, S., In Press, “Hasanlu III und die stratigraphische Evidenz der Triangle Ware”. In: Der archaologische Befund und seine Historisierung. Dokumentation und ihre Interpretationsspielraume, Tagung Innsbruck 2009. - Kroll, S., 2013, “Hasanlu Period III: Annotations and Corrections”. Iranica Antiqua, No. 48, Pp: 175-92. - Malekzadeh, M.; Saeedyan, S. D. & Naseri, R., 2014. “Zar Bolagh: A Late Iron Age Site in Central Iran”. Iranica Antiqua, No. 49, Pp: 159-91. - Matthews, R.; Mohammadifar, Y. & Matthews, W., 2013, “From Hunter-Forager to Farmers-Herder in the central Zagros: Research context, issues, and methods”. In: Matthews, W. Matthews and Y. R., Mohammadifar (eds.), The Earliest Neolithic of Iran: 2008 Excavations at Sheikh-e Abad and Jani: Central Zagros Archaeological Project, Vol. 1, Pp: 1-11, Oxford, Oxbow Books. - Mollazadeh, K., 2008, “The Pottery from the Mannean site of Qalaichi, Bukan (NW-Iran)”. Iranica Antiqua, No. 43, Pp: 107-125. - Muscarella, O. W., 1974. “The Iron Age at Dinkha Tepe, Iran”. Metropolitan Museum Journal, No. 9, Pp: 35-90. - Muscarella, O. W., 1978, “Iranian Art and Archaeology”. Journal of Field Archaeology, Vol. 5, Pp: 241-245. - Muscarella, O. W., 2013, “The excavation of Hasanlu: An Archaeological Evaluation”. Archaeology, Artifacts and Antiquities of the Ancient Near East, Boston, Pp: 305-349. - Müller, U., 1999, “Die eisenzeitliche Keramik des Lidar Höyük”. In: Iron Age Pottery in Northern Mesopotamia, Northern Syria and South-Eastern Anatolia, Heidelberg (1995) and Nieborów (1997) and other contributions (Pp: 403-434). - Narimanishvili, G. & Shatberashvili, V., 2004, “Red-Painted Pottery of the Achaemenid and Post-Achaemenid Periods from Caucasus (Iberia): Stylistic Analysis and Chronology”. Ancient near eastern studies, Pp: 41, Pp: 120-166. - Overlaet, B., 2003, The Early Iron Age in Pusht-i Kuh. Luristan: Luristan Excavation Documents IV. Peeters. - Stronach, D., 1974, “Achaemenid Village I at Susa and the Persian Migration to Fars”. Iraq, No. 36(1-2), Pp: 239-248. - Rezvani, M. & Roustaei, K., 2007, “A Preliminary Report on Two Season of Excavation at Kultarikeh Cemetery, Kurdistan, Iran”. Iranica Antiqua, Vol. XLII, Pp: 139-184. - Stronach, D. & Roaf, M. D., 1978, “Excavations at Tepe Nush-i Jan: A third Interim Report”. Iran, No. 16(1), Pp: 1-11. - Summers, G. D., 1993. “Archaeological Evidence for the Achaemenid Period in Eastern Turkey”. Anatolian Studies, No. 43, Pp: 85-108. - Summers, G. D. & Burney, C. A., 2012, “Late Iron Age Pottery from Northwestern Iran: The Evidence from Yanik Tepe”. In: Çhingiroglu, A. and Sagona, A. (eds.), Anatolian Iron Ages 7: The Proceedings of the Seventh Anatolian Iron Ages Colloquium, Edirne, 2010, Pp: 269-315. - Thomalsky, J., 2006, “Die Eisenzeitliche Keramik von Zendan-e Suleiman in Iranisch Azarbaijan”. Archäologische Mitteilungen aus Iran und Turan, No. 38, Pp: 219–89. - Young, G., 1965, “A Comparative Ceramic Chronology for Western Iran, 1500–500 B.C.”. IRAN (III), Pp: 53–80. - Vanden Berghe, L., 1964, La Necropole de Khurvin. Leiden: Nederlands Instituut. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 917 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 972 |