مطالعه ترکیبات شیمیایی سفال های اسگرافیاتو: مطالعه موردی محوطه شاهکوه الموت | ||
پژوهش های باستان شناسی ایران | ||
دوره 11، شماره 28، اردیبهشت 1400، صفحه 135-151 اصل مقاله (917.02 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22084/nbsh.2020.18105.1876 | ||
نویسندگان | ||
پرستو مسجدی خاک* 1؛ سعید مدیرروستا2؛ حسن نامی3؛ کامبیز کبیری4؛ مصطفی خزایی5 | ||
1استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه نیشابور، ایران . | ||
2دانش آموخته کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه نیشابور، ایران. | ||
3استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه نیشابور، ایران. | ||
4کارشناس ارشد باستان شناسی و مدیر پایگاه لمبسر الموت، ایران. | ||
5دکترای باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران. | ||
چکیده | ||
در کاوش محوطۀ شاهکوه سفالهای اسگرافیاتو به تعداد زیاد بههمراه کورۀ پخت سفال بهدست آمد؛ نمونه سفالهای اسگرافیاتو از محوطههایی همچون لمبسر و قلعۀ الموت نیز یافت شد. شباهتهای ظاهری همچون رنگ خمیره، فرم ظروف، آمیزه و ضخامت قطعات سفال سادۀ درون کوره با سفالهای اسگرافیاتو موجب شد تا احتمال داده شود سفالهای اسگرافیاتو نیز در این محوطه تهیه میشدند. در این پژوهش درمجموع 26 قطعه سفال اسگرافیاتو و ساده از 2 محوطۀ شاخص منطقۀ الموت جهت مقایسۀ ترکیبات خمیرۀ سفالها انتخاب شد. اهداف پژوهش عبارتنداز: شناسایی ترکیب شیمیایی سفالهای هر محوطه؛ دومین هدف درک تفاوتها یا شباهتهای ترکیبات هر محوطه و تلاش برای ارزیابی احتمال تولید سفالهای اسگرافیاتو منطقۀ الموت در شاهکوه است. پرسشهای این پژوهش عبارتنداز: ترکیبات شیمیایی سفالهای این محوطهها تا چه حد مشابه یا متمایز هستند و چند گروه متمایز براساس ترکیبات شیمیایی قابل شناسایی خواهد بود؟ چهمیزان از نمونههای اسگرافیاتو با نمونههای بدونلعاب همگروه خواهند بود و ارتباط بین گروهها را براساس بستر باستانشناسی-تاریخی چگونه میتوان تبیین کرد؟ نمونههای این پژوهش به کمک دستگاه PIXE در سازمان انرژی اتمی آزمایش شد و از نرمافزار GUPIX برای تجزیه و تحلیل طیفها استفاده شد. درمجموع 29 ترکیب در نمونهها ثبت شد. نتایج با نرمافزار SPSS, Dplot مطالعه شد. با نسبتگیری بین مقادیر ترکیبات شیمیایی سفالها سه گروه متمایز شناسایی شد. سفالهای داخل کوره در گروه نخست، سفالهای سطحی شاهکوه (جدیدترین دورۀ استقرار محوطه) در گروه دوم و سفالهای لمبسر در گروه سوم قرار گرفتند. نمونههای O38 بین گروه دوم و سوم مشترک بود. براساس این نتایج مشخص شد منبع خاک سفالهای بدونلعاب داخل کورۀ شاهکوه متمایز از سفالهای اسگرفیاتو است و در نتیجه احتمالاً محل ساخت سفالهای اسگرافیاتو در محوطۀ شاهکوه نبوده است. نکتۀ دوم تفاوت گروه دوم و سوم بهدلیل تغییر در منبع و کارگاه سفالگری در گذر زمان از دورۀ اول اسماعیلیه (پیش از حملۀ مغول به منطقه) و دورۀ دوم اسماعیلیه (پس از حملۀ مغول) است که احتمالاً ناشی از پیامدهای این حملات است. | ||
کلیدواژهها | ||
سفال اسگرافیاتو؛ الموت؛ شاهکوه؛ لمبسر؛ پیکسی | ||
مراجع | ||
- اسمعیلزادهکیوی، سینا، 1392، «مطالعۀ اشیای مکشوف ازبافت تاریخی اردبیل و محوطۀ تاریخی مجموعۀ شیخ صفیالدین اردبیلی با روشPIXE». پایاننامۀ کارشناسیارشد فیزیک، دانشکدۀ علوم، دانشگاه محقق اردبیلی (منتشر نشده). - تقوی، عابد، 1389، «منشأیابی منابع خاک مورداستفاده در سفالهای بومی عصر سلجوقی شهر کهن جرجان با استفاده از روش آزمایشگاهی XRF». رسالۀ دکترای باستانشناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیتمدرس تهران (منتشر نشده). - توحیدی، فائق، 1379، فن و هنر سفالگری. تهران: ناشر سمت. - چوبک، حمیده، 1388، «گزارش فصل نخست کاوشهای باستانشناختی در محوطۀ لمبسر الموت». تهران: پژوهشکدۀ میراثفرهنگی و گردشگری (منتشر نشده). - شاطری، میترا، 1388. «سفال گونۀ نقش کنده در گلابه، سیر تحول و جایگاه آن در روابط فرهنگی،اقتصادی ایران دوران اسلامی با تکیهبر یافتههای سفالین منطقۀ الموت». رسالۀ دکترای باستانشناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران (منتشر نشده). - شاطری، میترا، 1394، «حوزهبندی گونۀ نقشکنده در گلابه در ایران (مطالعۀ موردی: حوزۀ شرق و جنوبشرق)». دومین همایش ملی باستانشناسی ایران، بیرجند، صص: 1-12. - کبیری، کامبیز، 1393، «گزارش فصل نخست کاوشهای باستانشناختی محوطۀ شاهکوه الموت». تهران: پژوهشکدۀ میراثفرهنگی و گردشگری (منتشر نشده). - گروبه، ارنست جی، 1384، سفال اسلامی. تهران: ناشر کارنگ. - Basso, E. & Rugiadi, M., 2015, “The Sgraffito ware from Nishapur (Iran): reconstructing the materials and technology through a multi-methodological study”. Conference: Technart, At Catania (Italy), 1-5.
- Bamborough, Ph., 1987, Treasures of Islam. Published in Great Britain.
- Ben-Shlomo, D., 2007, “Intraregional Provenancing of Philistine Pottery from Israel”. In: Archaeological chemistry: analytical techniques and archaeological interpretation; Michael D. Glascock, editor, Robert J. Speakman, editor, Rachel S. Popelka-Filcoff, editor. American Chemical Society publication, Pp: 399-421.
- Dussubieux, L.; Golitko, M.; Williams, P. R. & Speakman, R. j., 2007, “Laser Ablation-Inductively Coupled Plasma-Mass Spectrometry Analysis Applied to the Characterization of Peruvian Wari Ceramics”. In: Archaeological chemistry: analytical techniques and archaeological interpretation; Michael D. Glascock, editor, Robert J. Speakman, editor, Rachel S. Popelka-Filcoff, editor. American Chemical Society publication, Pp: 349-363.
- Grube, E. J., 1965, “The Art of Islamic Pottery”. The Metropolitan Museum of Art Bulletin, New Series, Islamic Art, No. 23(6), Pp: 209-228.
- Hull, Sh.; Fayek, M.; Mathien, F. J.; Shelley, Ph. & Durand, K. R., 2008, “A New Approach to Determining the Geological Provenance of Turquoise Artifacts using Hydrogen and Copper Stable Isotopes”. Journal of Archaeological Science, No. 35(5), Pp: 1355–1369.
- Kennet, D., 2004, Sasanian and Islamic pottery from Ras al-Khaimah (eBook version): classification, chronology and analysis of trade in the Western Indian Ocean. Oxford: Archaeopress. Society for Arabian Studies Monographs.
- Kervran, M., 1977, “Les Niveaux Islamiques du Secteur Oriental du Tepe de L'Apadana II, Le Materiel Ceramique”. Cahiers de La Delegation Archeologique Francaise en Iran, No. 7, Pp: 75-161.
- Larson, D. O.; Sakai, S. & Neff, H., 2005, “In Laser-Ablation-ICP-MS in Archaeological Research”. Speakman, R. J.; Neff, H., Eds.; University of New Mexico Press: Albuquerque, Pp: 95-104.
- Lyons, W. H.; Glascock, M. D.; Peter J. & Mehringer, P. J., 2003, “Silica from Sources to Site: Ultraviolet Fluorescence and Trace Elements Identify Cherts from Lost Dune, Southeastern Oregon, USA”. Journal of Archaeological Science, No. 30(9), Pp: 1139–1159.
- Mando, P. A., 1994, “Advantages and limitations of external beams in applications to arts and archaeology, geology and environmental-problems”. Nuclear Instruments and Methods in Physics Research B, No. 85, Pp: 815–823.
- Northedge, A., 1985, “Planning Sammarra: A Report for 1983-4”. Iraq, No. 47, Pp: 109-28
- Perezarantegui, J.; Querre, G. & Castillo, J. R., 1994, “Particle-induced X-ray-emission –thick-target analysis of inorganic materials in the determination of light-elements”. Journal of Analytical Atomic Spectrometry, No. 9, Pp: 311–314.
- Pradell, T.; Molera, J.; Smith, A. D.; Climent-Font, A. & Tite, M. S., 2008, “Technology of Islamic luster”. Journal of Cultural Heritage, No. 9, Pp: e123ee128.
- Pradell, T.; Molera, J.; Smith, A. D.; Climent-Font, A. & Tite, M. S., 2008, “Early Islamic lustre from Egypt, Syria and Iran (10th to 13th century AD)”. Journal of Archaeological Science, No. 35(9), Pp: 2649–2662.
- Rice, D. T., 1997, Islamic Art. London, Thames and Hudson. Sarre, F, 1925, Die Keramik von Samarra, Die Ausgrabungen von Samarra2, Berlin.
- Schnyder, R., 1968, “Saljuq Pottery in Iran”. The Memorial Volume of The VHT International Congress of Iranian Art & Archaeologhy (Tehran- Isfahan-Shiraz), Special publication of the Ministry of Culture and Arts, Vol. 2, Pp: 189-197.
- Schnyder, R., 1974, “Medieval Incised and Carved Wares from North West Iran”. In: William Watson, ed. The Art of Iran and Anatolia from the 11th to 14th Century, London, Pp: 85-95.
- Whitehouse, D., 1979, “Islamic Glazed Pottery in Iraq and the Persian Gulf, The ninth and Tenth Centuries”. Annali dell'Instituto Orientale di Napoli, No. 39, N.s. 29, Pp: 45-61.
- Wilkinson, C. K., 1973, Nishapur. Pottery of the Early Islamic Period. the Metropolitan Museum of Art, New York. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 416 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 486 |