
تعداد نشریات | 22 |
تعداد شمارهها | 485 |
تعداد مقالات | 5,052 |
تعداد مشاهده مقاله | 9,296,980 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 6,139,827 |
به یاد استادِ همیشه در یاد: دکتر کورش صفوی | ||
پژوهش های زبان شناسی تطبیقی | ||
دوره 13، شماره 25، شهریور 1402، صفحه 1-5 اصل مقاله (556.46 K) | ||
نویسنده | ||
محمدامین ناصح | ||
عضو هیئت علمی گروه زبانشناسی دانشگاه بیرجند | ||
چکیده | ||
صبح سومین آدینه از مرداد 1402 خبری دردناک، جامعة زبانشناسی ایران را در ماتم فرو برد. خبری تلخ و آوارگونه! باورش دشوار بود که قلب مهربان استادی دانشور، خوشمحضر و متبسم به خاموشی گرائیده باشد! شخصیتی خلیق و معلمی صمیمی که در علاقهمندسازی جمع بسیاری از جامعة زبانشناسی امروز به این رشتة نوپا نقش ارزندهای داشت. صحنة این نقشآفرینیِ سِحرگونه به کلاسهای درس «ساخت زبان فارسی» استاد در دورة کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی در دانشکدة ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی در خلال نیمۀ نخستِ دهة 1370 باز میگردد که علاوه بر دانشجویان رسمی، مستمعین آزاد زیادی داشت. این صحنهگردان مجرّب در خلال جلسات هفتگی آن درس، چنان تصویر مجسّم، جامع و زیبایی از زبانشناسی برای مخاطبین ترسیم مینمود که در خلال همان نیمسال، بسیاری از نخبگان کنکور آن روزگار که به آن دانشگاه راه یافته بودند، مجذوب کلام نافذ و سلوک طناز او شده و از آن پس با زبانشناسی زُلفی گره میزدند و بعضاً در کلاسهای درس او و همکاران دانشورش در دورة کارشناسی ارشد زبانشناسی آن دانشگاه به عنوان مستمع آزاد حضور مییافتند و سپس با بهرهگیری از راهنماییهایش مسیر مطالعاتی کنکور تحصیلات تکمیلی زبانشناسی را پی میگرفتند. دوام آن سحرِ کلام تا آنجا بود که اغلب آن دانشجویان، مسیر پیش رو را پیوسته تا دریافت دانشنامة دکتری طی میکردند و از تجدید دیدارِ گاه و بیگاه استادشان روحیه میگرفتند. استاد نیز در دل شادمان و خرسند بود که جامعة نوپای زبانشناسی در حال گسترش است و با ادامة این روند، زبانشناسی خواهد توانست جایگاهی شایستهتر در میان رشتههای دانشگاهی بیابد و از آیندة روشنتری برخوردار شود. کسانی که محضر گرم و مکتب پویای این استاد گرمسخن را درک کردهاند بر این نکته واقفند که ایشان از جمله استادانی بود که به رشتة تحصیلی و شغلی خویش (زبانشناسی) عشقی زایدالوصف داشت. ضمناً به محیط دانشکدة ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی نیز علاقة ویژهای داشت؛ چون در اوایل دهة 1350 محل تحصیل ایشان در همان مدرسة عالی ترجمه (دانشکدة مورد اشاره) بود. مهمتر اینکه او معلمزاده بود و شغل معلمی را قلباً دوست داشت. لذا به شایستگی از عهدة تبیین روان و ساده برخی مفاهیم دشوار برای دانشجویانش برمیآمد و از این انتقال دانش لذت میبرد. گاه با طنزی مایهگرفته از تخمینی تاریخی میگفت: «اگر شاه سلطان حسین، زمام دودمان صفوی را به باد نمیداد باز هم معلم دانشگاه بودم». این سه انگیزه سبب میشد که در کلاس درس با شوق و شعف، سرگرم تعامل علمی با دانشجویان شود و همّ خود را به انتقال مطلوب مفاهیم بعضاً انتزاعی دروس معنیشناسی و نشانهشناسی به مخاطبین مشتاق و مستمعین آزاد معطوف سازد. نقل مطلبی از مقدمۀ کتاب «فرهنگ توصیفی فلسفۀ زبان» خواننده را با دیدگاه استاد به معلمی در دانشگاه با زبان سادۀ خودش آشنا میسازد. «معلمها را می شود به دو گروه اصلی تقسیم کرد: یکی آن دسته که درسشان را تمام کردهاند و برای یک حقوق بخور و نمیر برای معلمی استخدام میشوند. گروه دوم، آنهاییاند که کاری جز معلمی بلد نیستند و بهشان حقوقی میدهند که به کارشان برسند. مسلماً گروه اول به لحاظ اقتصادی موفقترند. اینها معلمی را یک شغل به حساب میآورند که باید از آن درآمد کسب کرد. خیلی هم خوب است! بنابراین، اطلاعات اضافی فقط در حدی به دردشان میخورد که به «شغلشان» مربوط شود. مخاطب من اینها نیستند. برای این گروه، دنیا کاملاً جدی است. سروقت به کلاس میروند؛ وظایف آموزشیشان را به نحو احسن انجام میدهند؛ سروقت کلاس را تمام میکنند؛ از همان روز اول فهرست مجلههای عجیب و غریبی به نام «علمی- پژوهشی» را جلویشان میگذارند؛ فقط برای اینها مقاله مینویسند؛ همه چیز هم برایشان موجه است»! «اما برای گروه دوم دنیا فقط یک شوخی است. اینها کار دیگری جز معلمی بلد نیستند؛ حتی نمیدانند کی باید ترفیع بگیرند و هر چند سالی باید ارتقاء بگیرند. برای این گروه همه چیز (از جمله ارتباط علوم) مسأله است و تا این مسألهها برایشان حل نشوند، نمیتوانند راحت بخوابند. این گروه با هر موردی مشکل دارند و با این فرض به کلاس میروند که نمیشود در مورد هر مطلبی فقط نیمساعت از شاگردشان جلوتر باشند». «قدیمترها راهنمایی یک پایاننامه فقط اجر مادی داشت حقالزحمۀ راهنماییمان را میگرفتیم و اجر معنویاش متعلق به شاگردمان بود. قدیمترها حتی مقالۀ شاگردمان را مینوشتیم و میدادیم تا به اسم او چاپ شود. قدیمترها وقتی معلم میشدیم، قرار بود کارمان معلمی باشد. قرارمان این نبود که روی کول شاگردمان بایستیم و دانشیار شویم و بعد به کمک کولِ چند شاگرد بعدی استاد شویم. قدیمترها انگار وقتی از این امتیازها رها میشدیم میرفتیم و معلم میشدیم. قدیمترها، تعریف آبرو خیلی دقیق بود و با آب حوض فرق میکرد». استاد از جمله زبانشناسانی بود که گرچه بخشی از تحصیلات اولیه خود را در اروپا گذرانده بود، روحیهای کاملاً شرقی داشت و به آداب دانشگاهی آن نیز نیک واقف بود و سعی مینمود آن را به دانشجویانش هم انتقال دهد. به عنوان نمونه برای استادان متقدم و پیشکسوت خویش احترام زیادی قائل بود و از ایشان به نیکی و با رعایت اصول ادب و بهرهگیری بههنگام از ادوات تکریم یاد میکرد و از هر فرصتی برای نمایاندن این دقتنظر به دانشجویان خویش دریغ نمیورزد تا با آموزش عملی، نکتهای را به همگان یادآور شود که هیچگاه بر گذشتة خویش پشت نکنیم و در عمل، وامدار کسانی باشیم که در مراحل پیشرفتمان، سهمی داشتهاند. ایشان تصویر استاد راهنمای دورههای تحصیلات تکمیلی خویش (استاد فقید دکتر علیمحمد حقشناس) را در اتاقش در معرض دید دانشجویانش قرار داده بود تا به ایشان بفهماند که همواره به استادش مدیون و دلبسته است. استاد با وجود مشغلههای آموزشی، پژوهشی و اداری و بعضاً لزوم شرکت در جلسات ادواریِ مختلف، در مدیریت انجمن زبانشناسی ایران و نیز برپایی گردهماییهای سالانة آن کوشا بود و به علاوه موفق به ارائه آثار ارزندهای در قالب مقالات داخلی و تألیف و ترجمۀ دهها جلد کتاب دانشگاهیِ مرجع گردید که برخی، خلأ مطالعاتی را از زبانشناسی ایران مرتفع نمود و بعضاً در ارزیابیهای ملی خوش درخشیدند. از میان آنها «از زبانشناسی به ادبیات»، «معنیشناسی کاربردی» و «دنیای سوفی» نامدارتر شدند. وی به اهمیت نقش سرمایههای انسانی در مسیر اعتلای علمیِ زبانشناسی باوری قلبی داشت و همواره بر این جمله تأکید میورزید که دانشجویان امروز، کنجکاو و هوشمندند و با حُسن اعتماد به آنان میتوان به کاستن از خلأهای پژوهشیِ موجود امیدوار بود. لذا به ارتقای مرزهای دانش بومی در حوزههای تخصصی با بهرهگیری از توان دانشآموختگان جوان این رشته، خوشبین بود و به سهم خود تلاش خویش را در رفع برخی خلأهای زبانشناسی در ایران و تشویق دانشجویان و همکاران منتخب در همراهیِ سازنده با این مسیر مصروف میداشت. برای نمونه حدود یک دهه پیش با همراهی «انتشارات علمی» زمینة نشر سلسله کتابهای ارزندهای را در مباحث مختلف زبانشناسی از جمله چند واژهنامة توصیفی مفید و کارآمد فراهم نمود. شیوة تدریس استاد کمتر مبتنی بر کتاب درسی خاصی بود و در باب موضوع درس، مطالب مرتبطی را با بهرهگیری از تخته سیاه به دانشجویان در خلال جسات هفتگی با آرامش و اغلب توأم با طنزی ظریف و خطّی خوش ارائه مینمود. آغاز و پایان کلاس درس ایشان نیز چندان تابع روال ثابتی نبود ولی سعی مینمود از فرصت کلاس برای پیشبرد مطالب درسی بهرۀ کافی برد. زبان فارسی را چون موم در دستان خود میانگاشت و لذا در ارائه مطالب درسی و سخنرانیهای علمی، موفق ظاهر میشد. رعایت احترام متقابل استاد و دانشجو از دیگر ویژگیهای مکتب درس ایشان بود و در عین اعطای آزادی عمل به دانشجویان، حریم و حرمت کلاس نیز محفوظ میماند. در حین تدریس اغلب از طرح خاطرهای شیرین یا نکتهای لطیف به مناسبت حال و مقال، دریغ نمیورزد تا فضای کلاس قدری تلطیف شده و مجال ادامة صحبت فراهمتر گردد. این نگارنده در خلال قریب به سی سال افتخار آشنایی و شاگردی نزد استاد در سه دورة تحصیلی در دانشگاه علامه طباطبایی و توفیق نگارش رسالة دکتری خویش با مشاورة ایشان بهیاد ندارد که استاد با وجود روحیهای شاداب و بذلهگو، کسی را در جایگاهی به دور از رعایت ارزشهای اخلاقی به باد انتقاد بگیرد. در دورانی که مدیرکل برنامهریزی آموزشی دانشگاه نیز بود قانونگرایی استاد همواره با نیمنگاهی به ملاحظات دانشجویان و جانبداری منطقی از آنان همراه بود. در طول سالیان ممتد تدریس، هر وقت از ایشان درخواست همکاری علمی یا شرکت در محافل مختلف دانشگاهی میشد، استاد در حد امکان با خوشرویی آن درخواست را میپذیرفتند. به یاد دارم در اواسط دهة 1390 از ایشان برای سخنرانی در همایشی با نام «زبانشناسی و ادبیات» در دانشگاه بیرجند دعوت نمودم. از این پیشنهاد به گرمی استقبال نمودند و با افتخار میزبان ایشان شدم که اینک خاطرات خوشی از آن همراهی به یادگار مانده است. از دیگر ویژگیهای خُلقی جالب توجه ایشان، تواضع بجا، لبخند همیشگی و کلام صمیمی او بود و لذا به رفتار متواضعانه با همکاران جوان و همراهی پدرانه با دانشجویان از هر صنف و گروهی شهره بودند. استاد دکتر صفوی در هنر تشویق دانشجویان تجارب موفقی داشتند و با وجودی که گاه حتی برخی دانشجویان دورههای کارشناسی را نمیشناختند و برای نخستینبار با آنان ملاقات میکردند با گشادهرویی آنها را به حضور میپذیرفتند و به گرمی تشویق و راهنمایی مینمودند. بهعلاوه اگر سؤالی را دانشجو پاسخ میداد، با الفاظ انرژیبخشی او را تحسین میکردند. از این رو کلاس درس ایشان اغلب مستمعین آزاد داشت. از سویی در مهارت بسیج نمودن دانشجویان جهت انجام کارهای گروهی از جمله آمادهسازی مقدمات همایشهای ادواریِ زبانشناسی ایران که از اواخر دهة 1360 به همت گروه زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار میشد توانمند بود. ایشان دبیر اجرایی اغلب آن سلسله همایشها بودند و دانشجویان مشتاق در خلال روزهای پیش از همایش در قالب اعضای هیئت اجرایی وظایفی را میپذیرفتند و پروانهوار گرد استادشان میگشتند و اوامرش را به گوش جان میپذیرفتند. استاد از شرکت در جبههگیریها و دستهبندیهای علنیِ سیاسی، آگاهانه اجتناب میورزید و ورود رسمی به این جرگهها را که غالباً از دغدغههای علمی بهدور هستند، بر نمیتابید. همچنین حریم شخصی خود و زندگی خانوادگی خویش را چندان جدا از دانشجویانش نمیدانست و بعضاً از تجارب فرزندپروری در کلاس صحبت میکردند و گاه فرزندان را همراه خود به همایشهای علمی میآورد. استاد در مهرورزی به همکاران اداریِ پیرامون و گاه نیز در دستگیری غیرمحسوس از برخی که تشخیص میداد، کوشا بود. ایشان دانشجویانش را قلباً دوست داشت و این علاقهمندی را در موقعیتهایی عملاً متبلور میساخت. در بیان مصداقی عینی، به یاد دارم که در آذر سال 1399 و در اوج شیوع ویروس کووید 19 یکی از دانشجویان سابق ایشان که در معاونت گسترش زبان فارسی و ایرانشناسیِ مرکز روابط علمی و بینالملل وزارت علوم شاغل بود مظلومانه بر اثر ابتلا به این ویروس مُهلک، جان باخت. استاد که از مرگ ناگهانی آن فقید که یک دهه پیشتر در اعزام ایشان به کرسی زبان و ادبیات فارسی در هندوستان مشارکت داشت، سخت متأثر گردید، نشانی محل دفن آن مرحومه را در بهشت زهرا جویا شدند و سپس از فرزندان آن فقید دلجویی نمودند. جای خوشوقتی است که به اهتمام گروه پویای زبانشناسی دانشگاه بوعلی سینا در اواسط دهة 1390 در حاشیة «نخستین کنفرانس زبانشناسی نقشگرا» از خدمات دانشگاهی استاد دکتر کورش صفوی تجلیل و از جشننامة ایشان رونمایی شد تا به خدمات شایان آن استاد فاضل، محبوب و متواضع ادای احترام شود. متأسفانه دوران بازنشستگی ایشان دیری نپایید و چون فرزندان دلبندشان ساکن کشورمان نبودند استاد نیز به زندگی در کنار ایشان متمایل شد و لذا از ایران مهاجرت نمودند ولی گویی دوری از کلاس و درس و موطن برای ایشان دشوار بود. چندی نگذشت که بیمار شدند و ناباورانه در غربت، بدرود حیات گفتند. گرچه ظاهراً خورشید عمر استاد عزیز دکتر کورش صفوی افول کرده است ولی یاد و نام نیک ایشان در آثار متعددی که از وی به یادگار مانده است و همچنین در وجود شاگردان توانمندی چون فرزان سجودی، محمد راسخ مهند، مهبُد غفاری، آزیتا افراشی و دهها زبانشناس شاخص و خوشآتیه زنده است. در حال حاضر، چرخ هر یک از گروههای زبانشناسی در سراسر کشور بر مدار تعدادی از دانشجویان سابق ایشان میگردد و برخی منابع درسی کلاسهای زبانشناسی از تألیفات ارزنده این استاد فقید سود میبرد. استاد دکتر کورش صفوی حق بزرگی به گردن نسل فعلی زبانشناسان شاغل در دانشگاههای کشور دارد؛ به ویژه دانشجویانی که علاوه بر کسب دانش در مکتب درس ایشان، توصیة اداری استاد فقیدشان را در جذب دانشگاهی خویش مؤثر قلمداد میکنند. | ||
کلیدواژهها | ||
دکتر کورش صفوی؛ جامعة زبانشناسی ایران؛ ساخت زبان فارسی | ||
مراجع | ||
– ناصح، محمدامین (1402). به یاد استادِ همیشه در یاد: دکتر کورش صفوی. 1-6.
– ناصح، محمدامین (1402). به یاد استادِ همیشه در یاد: دکتر کورش صفوی. 1-6.
– ناصح، محمدامین (1402). به یاد استادِ همیشه در یاد: دکتر کورش صفوی. 1-6.
– ناصح، محمدامین (1402). به یاد استادِ همیشه در یاد: دکتر کورش صفوی. 1-6.
– ناصح، محمدامین (1402). به یاد استادِ همیشه در یاد: دکتر کورش صفوی. 1-6.
– ناصح، محمدامین (1402). به یاد استادِ همیشه در یاد: دکتر کورش صفوی. 1-6.
– ناصح، محمدامین (1402). به یاد استادِ همیشه در یاد: دکتر کورش صفوی. 1-6.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 305 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 252 |